قصد دارم تا از این زمان به بعد هر چند وقت یک بار مباحث مربوط به علم اسلامی و اصلا دید اسلام نسبت به علم رو که امروزه زیاد از گوشه و کنار شنیده می شه رو بذارم بخونید و قضاوت با خودتون . این مطالب توسط بنیاد مجد به عنوان نشریه علم و تمدن اسلامی انتشار پیدا کرده بود.لطفا دیدگاه خود را هم در این باره بیان کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلوه و السلام علی سیدنا محمد و اله الطاهرین
مسلم است که برای مومن هر چیزی وسیله است برای نزدیکی به خداوند متعال.یعنی هر چیزی هر لحظه باید صبغه الهی داشته باشد و الا هالک است که «کل شیء هالک الا وجه». بر این مبنا تحصیل علم، زمانی به کمال می رسد که هم انسانها در مقام تحصیل لحظه به لحظه هر چه بیشتر به خداوند نزدیک شوند و هم در مقام عمل یا استفاده از ثمره آن علم نیز به خداوند نزدیک شوند. به طور مثال انسان هدفش از یادگیری علم پزشکی باید دو جنبه داشته باشد اولاً آن که با یادگیری هر مساله علمی باید یک پله هم به حق متعال نزدیک شود(آمنوا) و ثانیاً باید بتواند از این پزشکی برای درمان بیماران استفاده کند که آن هم عمل صالح است و موجب قرب به خداوند میشود( و عملوا الصالحات) و الّا زیانکار است.
حضرت امام خمینی (ره) می فرمایند:« فرق ما بین اسلام و سایر مکتب ها – نه مکتب های توحیدی را عرض نمی کنم- بین مکتب توحیدی و سایر مکتب ها، که بزرگترینش اسلام است، این است که اسلام در همین طبیعت یک معنای دیگری می خواهد، در همین طب یک معنای دیگری می خواهد، در همین هندسه یک معنای دیگری می خواهد، در همین ستاره شناسی یک معنای دیگری می خواهد … .
… اسلام در همه چیزش اصلش آن مقصد اعلی را خواسته. هیچ نظری به این موجودات طبیعی ندارد الا اینکه در همان نظر، نظر به آن معنویت دارد و به آن مرتبه عالیه دارد.اگر نظر به طبیعت بکند، به عنوان اینکه طبیعت یک صورتی است از الهیت؛ یک موجی است از عالم غیب.»[1]
تا قبل از چند قرن گذشته در تمدن اسلامی به دلایل مختلفی (که در آینده به بررسی آن میپردازیم) علوم مختلف با همدیگر به صورت هماهنگ،ممزوج و همراه با ارتباط محتوایی تنگاتنگ رشد می کردند. وضعیت دانش در گذشته به گونه ای بود که ریاضیات و طبیعیات در دامن الهیات و در تعامل مستقیم با فلسفه الهی رشد می کرد. فلسفه الهی عهده دار برخی مبانی مهم و اساسی علوم تجربی بود و داد و ستد علمی بین آنها بر قرار بود.[2] به همین دلیل است که شما در کتاب هایی مانند شفا،اشارات[3]، اسفار،منظومه[4] و… مشاهده میکنید که از حکمت الهی، حکمت نظری، حکمت طبیعی و حکمت عملی[5] با نظم و ترتیب خاصی بحث شده است به طوری که به وضوح ارتباط تنگاتنگ دانش ها با هم مشاهده می شود و حتی بعضی از علوم از دل علم دیگری بیرون کشیده می شود.
این توانایی هماهنگ کردن و ارتباط دادن علوم مختلف به هم نشان می دهد که جامعه علمی در تمدن اسلامی با نگاه واحد و منسجمی به عالم نگاه می کرده به طوری که هرعلمی به نوبه خود در تعالی، تکمیل و تقویت این جهان بینی نقش داشته است.
رکود تمدن اسلامی و مثله شدن نگاه به عالَم
تمدن اسلامی با این نگاه به رشد خود ادامه می داد تا اینکه بر اثر یک سری عوامل دو اتفاق مهم در دو سه قرن اخیر رخ داد و آن اینکه: اولاً تمدن اسلامی از منظر علمی پس از یک اوج بسیار خوب به یک رکود خاصی رسید. ثانیاً در غرب رنسانس بر علیه دین قیام کرده، دین را به کلی از علم جدا و در نگاه خود به هستی به یک جهان بینی بسیار ناقص متوسل شد(که بحث آن در آینده خواهد آمد ) [6].
این تغییر و تحولات باعث گسسته شدن و از هم پاشیدن آن نگاه برگرفته از دین و منسجم شد. به عبارت دیگر این گسستگی بین علوم که ناشی از یک جهان بینی غلط و نادرست است باعث شده که هر علمی با نگاهی اعورانه به عالم نگاه کند. این امر باعث شده که در غرب و شرق یکی از پر جنجال ترین مساله در این مدت مساله تنازع بین علم و دین و چگونگی نگاه به عالم و بحث هایی از این دست باشد.(در بحث های آینده به این موضوعات به طور مفصل پرداخته خواهد شد)
به وجود آمدن یک تناقض
در تمدن اسلامی انتظار سلوک معنوی از دانشجو یک امر عادی است و به دانشمندان به عنوان یک عالم ربانی نگاه می شود. یعنی اصلاً طالب علم در اسلام تحصیل علم را هم برای قرب به خدا می خواهد و خودش بالاصاله موضوع نیست. اسلام علم را با ایمان، با کتاب و سنت، با تهذیب اخلاقی، با اخلاق و معنویت می خواهد.[7] عالم مسلمان این را می خواهد؛ نزدیکی به خدا، معنویت، اخلاص و صفا.[8] بنابر این وقتی افراد مسلمان به صورت جدی وارد این سیستم تحصیلی فِعلی و نگاه به عالم می شوند کم و بیش این را حس می کنند که این روش تحصیل علم و استفاده از آن نه تنها باعث کمال محصل و نجات او و جامعه نمی شود بلکه در مواردی خود و جامعه را از کمال دور می کند. اینجاست که فرد طالب علم با یک تناقض روبرو می شود و نمی تواند دو مساله را با هم جمع کند اینکه : علم که دیگر مادی و معنوی ندارد علم، علم است. علم معرفت است؛ علم، عزیز و شریف است، گوهر است.[9] از طرف دیگر این سوال برای او پیش می آید که اگر علم ، همیشه نور است پس چرا ما که این همه سر و کارمان با این کتاب هاست و مخلصانه هم به سراغ تحصیل علم رفته ایم این نورانیت را حس نمی کنیم، پس چرا این علم که باید قاعدتاً باعث کمال ما بشود این کار را انجام نمی دهد و در موارد زیادی حتی باعث دور شدن افراد و به قهقرا رفتن آن ها می شود. اگر علم علم است و نور، پس چرا در بسیاری از موارد دانشمندان زمان (اعم از علوم انسانی، پایه و تجربی ها) به نتایجی دست پیدا می کنند که صراحتاً با دین مخالف است.[10] مگر ما نمی گوییم ثمره العلم العباده[11] پس چرا اکنون علم به عکس ثمره می دهد.
جواب سطحی به این موضوع
خیلی از افراد برای اینکه از دست این تناقض پیش آمده فرار کنند در جواب سوالات پیش آمده می گویند: لازم نیست دانشجو ثمره علم را حس کند و اصلا لزومی ندارد که یادگیری علم منجر به کمال و نجات شود؛ علم باید چند سالی فراگیری شود، بعداً به وسیله این علمی که حاصل شد می توان به جامعه اسلامی خدمت کرد. و این عمل صالح باعث تعالی می شود.
در حقیقت حرف این افراد این است که علم از دین جداست. کمال را شما باید جای دیگری طلب کنی، اگر می خواهی کمال پیدا کنی برو کتاب های دینی بخوان .که اگر خیلی انصاف بدهند می گویند ما دو نوع علم داریم: یک نوع آن به کمال انسان ها ربط دارد و انسان ساز است که همان علوم مربوط به قرآن و …است. و یک نوع دیگری هم علم داریم که به سعادت انسان کاری ندارد و انسان ساز نیست و آن همان علوم تجربی و علوم پایه است.
واضح است که در جهان بینی اسلامی یک همچین حرفی هیچ جایگاهی ندارد. زیرا اسلام در همه چیزش اصلش آن مقصد اعلی را خواسته. هیچ نظری به این موجودات طبیعی ندارد الا اینکه در همان نظر، نظر به آن معنویت دارد و به آن مرتبه عالیه دارد.اگر نظر به طبیعت بکند، به عنوان اینکه طبیعت یک صورتی است از الهیت؛ یک موجی است از عالم غیب.[12]این مساله آنقدر برای عالمان مسلمان مهم است که حتی بعضی از بزرگان درس طبیعیات را هم که میدهند از شاگرد خود انتظار دارند که رشد معنوی داشته باشد و الا آن درس را سزاوار تعطیل شدن میدانند. حضرت امام خامنه ای در این باره می فرمایند:«ما دنبال علمی هستیم که ما را به معنویت، به انسانیت،به خدا،به بهشت نزدیک کند»[13] . این به آن معنی نیست که فقط ثمره آن علم باید باعث تعالی جامعه بشود بلکه خود آن علم نیز باید محصل را به خداوند نزدیک کند.
سوالات دیگر طالب علم مسلمان
البته شخص طالب علم در اثر مواجهه با این سیستم علمی، نگاه به عالم، تکنولوژی و فناوری امروزی و نا کارآمد بودن الگوی توسعه غربی که از نوع نگرش آنها به عالم بر می خیزد به سوالات زیادی برمی خورد از جمله:
علم با جستجوی معنویت چه رابطه ای دارد؟ آیا علم و دین با هم تعارض دارند؟ رابطه اسلام با علوم طبیعت چیست؟ علمی که در آیات و روایات مطرح است چگونه علمی است ؟آن چیزی که اکنون به عنوان علم مطرح است چقدر به حقیقت نزدیک است؟ آیا وقتی فلسفه اسلامی با فلسفه غرب تفاوت ریشه ای و بنیادی دارد علوم تجربی که ریشه در فلسفه دارند هم به اسلامی و غربی تقسیم می شود؟ علم اسلامی یعنی چه و آیا این علومی که در دانشگاه ها تدریس می شود اسلامی هستند؟ وحدت حوزه و دانشگاه چگونه ممکن است؟ با اینکه حوزه کاری این دو با هم تفاوت دارد. آیا آیات و روایات فقط در حوزه جهان بینی صحبت میکنند یا اینکه در علوم تجربی هم وارد می شوند؟ مساله بحران محیط زیست که در اثر رویکرد جدید انسان به علم در این چند قرن اخیر به وجود آمده چگونه قابل حل است ؟ آیا این تکنولوژی و این روش زندگی کردن جدید منجر به سعادت بشر می شود؟ چه کاری باید انجام داد تا تکنولوژی در مسیر تعالی قرار گیرد؟چگونه علمی ما را می تواند به خداوند نزدیک کند و … .
نگاه اسلام معرفت نوینی را در اختیار ما می گذارد
البته برای دستیابی به جواب صحیح به این سوالات قرار است در دروس بعدی مفصلاً در این موضوعات بحث کنیم ولی مختصرا یک نکته عرض می کنیم و آن اینکه:
ما مي بينيم كه در زمينه هاي مختلف، تحقيق و پژوهش و رسيدن به نظريه در دنياي مادي و دنياي غرب، مبناي قابل قبول و مورد اعتمادي نبوده؛ بخصوص در زمينه علوم انساني، كه در علوم تجربی و در فناوري هم اثر خودش را نشان مي دهد. نگاه اسلام به انسان، به علم، به زندگي بشر، به عالم طبيعت و به عالم وجود، نگاهي است كه معرفت نويني را در اختيار انسان مي گذارد. اين نگاه، زيربنا و قاعده و مبناي تحقيقات علمي در غرب نبوده.[14]
در دروس آیینده ابتدائاً سعی می شود به جهان بینی اسلامی پرداخته و سپس بر اساس آن به یک معرفت نوین به عالم و علم و تحصیل و … دست پیدا کنیم.
[1] ) صحیفه نور، ج8،ص6
[2] ) منزلت عقل در هندسه معرفت دینی،آیت الله جوادی آملی،ص134
[3] ) « شفا» و «اشارات و تنبیهات» جزء مشهورترین آثار ابن سینا می باشد که شفا در مورد اکثر علوم زمان بحث کرده است از جمله الهیات، منطق، طبیعیات و … . کتاب اشارات نیز همینطور است با این تفاوت که بسیار خلاصه تر از شفا می باشد .
[4] ) این کتاب توسط هادی بن مهدی سبزواری معروف به حاجی سبزواری یا متاله سبزواری که شاگرد با واسطه ملاصدرا مباشد نوشته شده است که شامل 5 بخش است به ترتیب: 1)الهیات اعم2)الهیات اخص 3) 4)طبیعیات 5)علم النفس و معاد و اخلاقیات
[5] ) در گذشته علم به حکمت عملی و حکمت نظری تقسیم، که حکمت نظری تقسیم می شده به:
1- حکمت الهی:شامل علوم تجریدی مانند فلسفه ، منطق و …
2- حکمت ریاضی: شامل علوم نیمه تجریدی مانند ریاضی، هیئت، موسیقی، حساب، هندسه و …
3- حکمت طبیعی: شامل علوم تجربی مانند طب، معدن شناسی، گیاه شناسی، حیوان شناسی، کشاورزی و …
و حکمت عملی هم تقسیم می شده است به :
1- علم اخلاق که موجب اصلاح فرد می شود
2- علم منزلی که موجب تربیت افراد خانواده شده
3- سیاست مدنی گستره آن تماما افراد اجتماع است(شامل علم النوامیس و علم السیاسه)
[6] ) امام خامنه ای در این باره می فرمایند: «ديني كه رنسانس علیه آن قيام كرد و خط فكري و علمي دنيا را در جهت مقابل و مخالف آن ترسيم كرد، دين نبود؛ توهمات و خرافاتي بود با عنوان دين. دينِ كليساييِ قرون وسطايي، دين و معرفت ديني نبود. بديهي بود كه عقده ها و گره ها در ذهن دانشمندان و نخبگان و زبدگان فكري باقي بماند و برايش راه علاجهاي ضدديني و غيرديني پيدا كنند. لذا هنوز چگونگي كنار آمدن علم و دين براي آنها مسأله است؛ ليكن مسأله ما اين نيست. در جهان بيني ما، علم از دل دين مي جوشد و بهترين مشوق علم، دين است. ديني كه ما مي شناسيم، جهان بيني ديني يي كه ما از قرآن مي گيريم، تصويري كه ما از آفرينش و از انسان و از ماوراءالطبيعه و از توحيد و از مشيت الهي و از تقدير و قضا و قدر داريم، با علم سازگار است؛ لذا توليدكننده و تشويق كننده علم است. نمونه اش را شما در تاريخ نگاه كنيد؛ ببينيد حركت علمي در قرون اوليه اسلام بر اثر تشويق اسلام آن چنان اوج گرفت كه تا آن روز در دنيا بي سابقه بود – در همه زمينه ها – و علم و دين با هم آميخته و ممزوج بود و دانش و تحقيق و فن در حد خود پيشرفت كرد. پايه و مبناي علوم انساني يي كه امروز در غرب مطرح است، از اقتصاد و جامعه شناسي و مديريت و انواع و اقسام رشته هاي علوم انساني، بر مبناي يك معرفت ضدديني و غيرديني و نامعتبر از نظر كساني است كه به معرفت والا و توحيديِ اسلامي رسيده باشند.» (پس از سخنان اساتید دانشگاه ها 26/9/83)
[7] ) بیانات امام خامنه ای در دیدار نخبگان جوان12/6/86
[8] ) همان
[9] ) بیانات امام خامنه ای در دیدار با دانشگاهیان و طلاب 29/9/68
[10] ) البته بعداً به این نکته خواهیم رسید که تعارض فقط می تواند بین آنچه موسوم به عقل و نقل است پیش آید و هیچگاه هیچ علمی نمی تواند با دین تعارض داشته باشد … .
[11] ) امام علی (ع)، غررالحکم و دررالکلم
[12] ) صحیفه نور، ج8،ص6
[13] ) دیدار با نخبگان 12/6/86
[14] ) بیانات امام خامنه ای پس از سخنان اساتید دانشگاه ها 26/9/83